چهارشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۰

سکس و مسیحیت!

طبق آموزه های مسیحیت اگرآدم وحوا ازفرمان خداوند سرپیچی نمی کردند ومیوه ممنوعه را نمی خوردند،زادوولد انسان فقط از طریق لذت مقدس صورت میگرفت وآلات تناسلی فقط از طریقی روحانی درگیر میشدند. از این رو به آنها اجازه داده میشد که این اعضا رابه کار ببرند بدون اینکه مرتکب گناه شهوت، که در لذت جنسی ضروری و اساسی است، شوند.بصورتی که اثبات شده،اغوا شدن برای لمس بدن دلیلی برای م...جازات ومحکوم شدن توسط خدواند است. معتقدین به اخلاقیات مسیحی به ما میگویند که آدم وحوا اندام های تناسلی شان را بعدازاینکه مرتکب گناه شدند با برگ انجیر پوشاندند چون احساس شرم میکردند. نتیجه اولین مقاربت آدم وحوا بعد ازاغوا شدن توسط ابلیس درگیری بین خوبی که انسان را وادار میکند بدون اینکه بدنبال هیچ لذتی باشد، بزاید وبدی که انسان را وادار کرد که از شهوت بیشتر ازهر وقتی لذت ببزد.حقیقتی که کلیسا از زمان بنیادش همیشه علیه هرگونه روابط جنسی بوده است،با مدرک نشان داده شده است، به پیروانش اجازه داده است که ازدواج کنند فقط بعد از یک پیشگویی نامیمون وحتمی از پایان دنیا. از این رو کلیسا مجبورشد به رسمیت بشناسد چون ممنوعیت هرگونه جفت گیری وآمیزش جنسی باعث انقراض نسل بشرمی گردد.
بنابراین درحکمش برای اخلاقی کردن آمیزش جنسی، کلیسا که بالاجبارچاره ناپذیر بودن لقاح را پذیرفته بود،ازدواج را براساس شرایطی که،زوج بایذ قوانین بشدت اخلاقیش را باحتیاط کامل اجرا کنند،جایز شمرد.نتیجتا قوانینی شرعی درست شد تا برقرار کند که چه چیزی راست و چه چیزی نادرست است وکلیسا برای اطمینان حاصل کردن از اجرای این قوانین پیروانش را مجبور کرد که گناهشان را اعلام کنند واعتراف گیران که تصمیم میگرفتند چه تنبیهی را به اسم خدا که بستگی به شدت گناه داشت، میتوانست گناه صغیره و یا مهلک باشد، تحمیل کنند. اعتراف گیری اسلحه ای معتبر برای مسیحت در ساختن امپریالیسمش بود زیرا با مجبورکردن پادشاهان و امپراطورهای مسیحی به اعتراف،میتوانستند تمام تصمیمهای دولت را کنترل کنند.
بنابررهنمودهای مسحیت برای پیروانش ،همه کس میتواند جهالت وتاریک اندیشی وکودنی اخلاقیات مسیحیت را بفهمد.
اینجا تعدادی از مصوبه هاو کدهای اخلاقی مسیحی رادر باره روابط جنسی میبینیم.
1- اگر زوجی از آمیزش جنسی لذت نبرند ،مرتکب گناهی نشده اند.استدلالی غلط که به دنبال این قائده اخلاقی می آمد، اینکه زن برای مرتکب نشدن به گناه شهوت(احتمالا امروز هم تعدادی موجود هستند) باید به آن اعتراف کند،در حین آمیزش جنسی باید این عبارت را با صدایی موزون واز حفظ بخواند(من برای لذت خودم این کارا نمی کنم بلکه میخواهم پسری را به خداوند تقدیم کنم).
2- اگر هنگام آمیزش جنسی شوهر و یا زن با احساس از دیگری کام بگیرند مرتکب گناه کبیره شده اند. (سنت جرونیمو
3-نوازش کردن قبل ازآمیزش جنسی اگر تنها یک در آغوش گرفتن ساده باشد از جمله گناهان صغیره است وتبدیل به گناه کبیره میشود اگر دهان بوسیده شود مخصوصا زمانی که زبان لمس شود..(دبری ینه تئولوژیست
4-زن وشوهر نباید بیشتر از چهار بار در ماه آمیزش جنسی داشته باشند.( سانچز تئولوژیست
5- اگر زوج در طول روز با هم آمیزش جنسی داشته اند ودر شب همان روز تکرار شود گناه محسوب نمیشود.(سنت آلفونسو دی لیگوری تئولوژیست
6-اگر مرد قبل از زن تمام شد وزن تقاضا کرد که دوباره تکرار شود گناه محسوب میشود.( زاچیا تئولوژیست
7-تحریک جنسی قبل ازآمیزش گناه صغیره محسوب میشود.(کد کلیسایی
8-مردی که آلت تناسلی آش را اندازه میگیرد،گناه کبیره جدی مرتکب می شود.(مون سابره تدولوژیست
9-مدرسین مذهبی وکشیشهای جوان فقط زمانی مرتکب گناه صغیره میشوند که با درآغوش گرفتن کسی منی از بدنشان خارج شود.(دیاگونال
10-اگر زنی مدعی شد که توسط شیطان به او تجاوز شده است باید به دقت برای تشخیص اثرآزمایش شود.(برای دانستن اینکه مامورین تفتیش عقاید چگونه این آزمایشات را بر راهبه های صومعه که ادعا می کردند که شیطان به آنها تجاوز کرده است، انجام میدادند میتوانیم گزارشاتی را ازشاهدان عینی بخوانیم: خباثت وفساد مامورین تفتیش عقاید در این مراسمات افتزاح آمیزو وقیح، امری بدیهی بود.(مارگارات مورای). کنجکاوی قضات سیری ناپذیر بود،میخواستند همه چیزرادرجزئیات وریزدررابطه آمیزشی که راهبه هابا شیطان داشتند رابدانند."(هنری ریئا)"(چیزی که امروزهم در اعترافات انجام میگیرد).ویاکویس فینیس گذارشگرآن زمان نوشته است که خودش مامورین تفتیش عقاید را دیده است که در سرکشی، به راهبه ها تجاوز می کردند.
رعایت کردن این احکام که با کمک از اعتراف گیری تحمیل شده بود، مسیحی ها را به خفه شدن نزدیک کرده بود،برای جلوگیری از شورش و طغیان کلیسا مجبور شد که اجازه جشنهای کارنوال را صادر کند تا مردم بتوانند زیرفشار نفسی بکشند.(تمام انسانها نیازمندند که ازخودشان حداقل سالی یک بار لذت ببرند تا غرایزطبیعیشان،«که تا مرحله معینی میشود مانعش شد» را ارضا کنند. آنها مانند بشکه های شرابند که اگرهرچند وقت یک بار سرپوششان را بازنکنی و فشاررا آزاد نکنی می ترکند. انسان هم میترکد اگر تنها چیزی که دردرونش می جوشد فقط دعا وپرستش خدا باشد.>از نامه ای که درسال1444 توسط پدر تیلوت برای استاد مدرسه تئولوژی درپاریس فرستاده شده).این جشنهای میگساری توسط کلیسا پذیرفته شد تا به پیروانش اجازه بدهد بخارناشی از سرکوب جنسی را بیرون دهند،تا سال 1700 ادامه داشت واغلب مخصوصا زمانی که محصوردرکلیساها بودند به لاف زنی وکفرگویی وبد زبانی به طبیعت هم منجر می گشت. علاوه برمردم کشیشها وروحانیون فقیرهم قاطی جشن می شدند.کشیشها در لباسهای مبدل زنانه اغلب زمانی میرسیدند که جشن با اهنگ ورقص وشعرهای وقیح وزشت شروع شده بود. مراسمات مذهبی را مسخره می کردند،میهماندارها به جای تبرکات مذهبی سوسیس تعارف میکردند وبه جای شمعهای خوشبو کفش کهنه میسوزاندند.بیش ازحد مینوشیدندودر میان مردم میچرخیدندو آروغ میزدندو استفراغ میکردند،وخشمشان رابه سرکوب کلیسایی بامسخره کردن تمایلات جنسی و با ادا درآوردن نوعی ازمقاربت نشان میداند،و دراین میان کشیشهای بودند که بالباس راهبه ها سواربرکشیشهای دیگر می شدند.چون همه چیزمجازبود این کشیشها اغلب با هیجان رقص کلیساییی آرام میکردند وبیشترترجیح میدادند با همراهی مارش خاکسپاری به آن هیجان بیشتری بدهند.این جشنها غوغا وبلوایی واقعی بود جایی که مردم آشکارا درعکس العمل به سرکوب اخلاقیات مسیحی شیطان را تمجید وستایش می کردند.جشنهایی که توسط کلیسا مجاز شده بود صرفن امتیازی برای تولرانس نبود بلکه آنها فشاربودندوخواسته، تا مفری حساب شده برای تخمیرانسان تعبیه شود.ازژونال پورتوس 7-2-1863.
اما سرکوب جنسیی که با این شیوه،با سازمان دادن میگساری های همگانی تضعیف وسبک شده بود،دردرون دنیای مذهبی درصومعه ها موجب بروز مشکلاتی شد.راهبه ها وکشیشها برای ابراز تمایلات جنسی اشان مجبوربه تصور معاشقه با والدین روحانی شدند.راهبه ها با عیسی مسیح وکشیشها با مریم باکره.
این توابین که به صوفی مشهوربودندخودشان را (برای احترام ورعایت اخلاق وکمال روحانی،با انکارتمام لذایذ فیزیکی به سخت ترین شیوه ممکن)به اعتقادی سخت ومحکم متعهد می کردند. این اشخاص چیزی دیگرنبودند بغیرازفناتیکها ومتعصبینی اغفال شده که که قادر بودند آن قوانین طبیعی تولید مثل را که ازابرازغرائز جنسی ممکن میگردد،انکار کنند.بدبختی که درآن زندگی میکردند ناشی ازریاضت ابدی جنسی وشنکنجه مداوم بود،شکنجه ای که بمثابه تنبیه شهوت رانی بربدنشان تحمیل می کردند.این اعمال از آنها مازوخیستهایی واقعی ساخته بود ودرآنها موجب نوعی از بیگانگی دماغی شده بودند که کلیسا اسم خلسه روی آن گداشته بود.درصورتی که روانکاوان آنرا اختلال فیزیکی ناشی ازسرکوب جنسی می نامند.
دکتر کائوفین میگوید: ارضا نشدن امیال جنسی یکی ازعلل پایه ای برای هیستریا(تشنج،غش؛حمله عصبی)است وزندگی صومعه نشینی هم دلیل دیگراین بیماری است،اگرصومعه نشینی به این اختلال فیزیکی کمک میکند تنها به دلیل ریاضت جنسی اش نیست بلکه همچنین بخاطردعاهای مداوم وزندگی درغوروتعمق ممتد وتشنجهای عصبی ناشی ازترس مدام از مجازات هولناکی که عدلت الهی برای گناه آنان تعیین کرده بود،گناهی که راهبه ها با آن زندگی میکردند هم بود.
لوگره آمیلی توضیح میدهد که خلسه فقط فرمی ازاختلال عصبی ناشی ازهزیانهای تخیلی است ودکتر موریسیردر کتاب"بیماریهای ناشی ازاحساسات مذهبی" نشان میدهد که چگونه عشق وتماس راهبه ها با خدا« عیسی مسیح ومریم باکره» دلیلش طبیعت افراطی جنسی است.
جیمز لئوبا که متخصص روانشناسی مذهبی است به صراحت کلیسا را به آفزینش انسانهای دیوانه متهم میکند.میگوید شورشهوانیی که اولیا مذهبی درمقاربت با الوهیت (به خاطر پنداروتصوربودنش) به آن میرسیدندآنها را درریاضتی از ارضا شدن جنسی انداخت،که دلیلی است برای هذیان گویی وسرسام عصبیی،که به آن خلسه میگویند. ناتوانی کلیسا در جلوگیری ازآثاز وعواقب اینچنینی، وتفاوت با آن مواردی که با توده مردم و با دادن آزادی میگساری های موقت همگانی داشت،کلیسا ازهرگونه اتهامی که به اخلاقیات جعلیش داده میشد،با تبدیل کردن دیوانگی به قدوسیت،ازآن طفره رفت.
پوست سرخ کردن شایع در میان باکره ها وبیوه ها وتمام آنهایی که درعزلت دیرها زندگی میکردند،اولین علامت از ارضا نشدن امیال جنسی بود.بدبختی این طبع دیوانه درالتهاب پوست نمایان بود،التهابی که میتوانست بسته به میل طرف ریاضت کش که درکجا متمرکز میشد به جاهای دیگربدن رانده شود.نمونه، ریاضت کشی با هدف تقلید از مسیح مصلوب واشتیاق برای رها کردن عذاب نفسانی او، فکرشان را برروی زخمهای عیسی،مصلوب متمرکز می کردند.
خالهاهای قرمز روی پوستشان فقط به دلیل انبساط و ورم سیاهرگها به علت تمرکز خون درآنها بود که علاوه بردرد شدید به خاطر پارگی پوست میتوانست موجب خون ریزی هم بشود.بهترین مثال ازاین پدیده نشانه هایی هستند که بروی پوست دست وپا ی ریایضت کش ظاهرمیشوند،مانند دستهای" پدر پیو" که اعتراف میکند زخم روی دستش دراوایل همراه دردی شدید وخالهایی قرمز نمایان شد.
نمونه های زیادی از تجلی خواسته ها ونیازها ازطریق نمایشات فیزیکی موجود است،مانندعکس العملهای طبیعی بدن درزمان تخیلات سکسی،و یا استتارشدن حیوانات هنگام پدیده ای طبیعی وفراگیر.
این که دلیل هیستریا سرکوب جنسی است،حتی در ضزب المثلهای عامیانه هم تأیید شده است،(شما برای قانع کردن تباهی یک روستا تنها به یک شیطان نیازمندید. اما برای اقناع تباهی یک صومعه نیاز به بیش از هزار شیطان است)
تحمیل احکام برجامعه هرچه سخت تر شود انحراف درمیان ساکنینش علیه این احکام بیشتر شایع میشود،مثل مخلوط سولفور و گلاب. مردم شروع کردند به برپا کردن جشنهای میخواری،که کلیسا آنها را به کارهای شیطان نسبت می دهد،وزیرکانه تلاش خواهدکرد که آنها را تطهیر کند بجای اینکه آنها را به تیمارستانی بسپارد.در میان موارد بی شماری که به ترتیب ناریخ وقوع گزارش شده اند، اجازه بدهید برای نمایش تاریک اندیشیی که دردین مسیحیت موجود است،گزارش امضا شده توسط چهار اسقفی که در مراسم دفع ارواح پلید در صومعه آوکسونه حضور داشته اند را ذکر کنیم:< راهبه ها حرفهایی کفرآمیز ووحشتناک را درهنگام مراسم مذهبی که برای آزاد کردن آنها ازشر شیاطین تشکیل شده بود استفراغ می کردند.بدنشان توسط نوعی ازاجنه با طبیعتی متافیزیکی علامت خورده بود.راهبه ها درزمان تطهیر اداهای متافیزیکی درمی آوردند.مثال،انها سعی می کردند که بالانس خود را بروری شکم بشیوه ای کمانی حفظ کنند،ویا آنقدرخم میشدند که سرشان به اتگشتهای پایشان می چسبید. وغیره وغیره.. ودوباره در صومعه نازاره در کلن، راهبه ها بر روی زمین میخوابیدند بصورتی که نشان میداد مردی بر روی آنها خوابیده ومشغول جماع است. درصومعه لوییره دربلژیک عیاشی هایی درتناوب خلسه معمول بود که راهبه ها زانو زده مسیح را می طلبیدند وجایی که با حملات عصبی باسنهای عریانشان را نشان میدادند واز شیطان میخواستند که آنها را تصرف کند. در این مرحله با تائیید خلاصه ای از این سرسام روانی که کلیسا ازهرمسئولیتی دراین رابطه که نتیجه تحمیل سیاست جنسی آن بوده با اعلام این وضعیت(کار شیطان است)شانه خالی می کند. اجازه دهید نگاهی به دیگر فاکتهای شرم آور بندازیم،جایی که حملات سرعی تبدیل به خلسه های تقدیس شده می گردید.
سنت مارگاریتا ماریا آلاکوچو در سن چهار سالگی پیمان پاکدامنی بست،در هشت سالگی وارد صومعه شد،در پانزده سالگی اولین خلسه دیدار را با مسیح (نامزدش) تجربه کرد.
از بیوگرافی او:
1- وقتی من در برابر مسیح بودم درارتباط عاشقانه ای که با او داشتم مانند شمع ذوب شدم،
2- من چنان طبیعت ظریفی داشتم که حتی نازک ترین ناپاکی من را مریض میکرد،مسیح من را به خاطر این ضعف بسختی سرزنش کرد وبا قدرت به آن عکس العمل نشان داد ومن یک روزکف سالن را که یکی از مریضها روی آن استفراغ کرده بود با زبانم پاک کردم. مسیح من را برای کاری که کردم خیلی شادمان کرد کاری که اگر میتوانستم هر روز انجام میدادم.(ماسوخیسم ناشی از سرسام دماغی)
3- یک بارزمانی که من بی میلی خودم را ازمراقبت یک مریض مبتلا به اسحال خونی نشان دادم،مسیح خیلی محکم من را سرزنش کرد سپس برای جبران کردن،من دهانم را با مدفوع آن مریض پر کردم.اگر خوردن بین وعده های غذا ممنوع نمیبود من آن را قورت می دادم.(ایضا بشرح فوق)
4- یک روز مسیح روی من دراز کشید وقتی من اعتراض کردم" او پاسخ داد اجاز بده که برای لذتم از تو استفاده ببرم چون این بهترین موقع برای همه چیزی ست،حال من میخواهم که مقصود عشق من شوی وبدون مقاومت تسلیم خواسنه من شوی،تا من بتوانم از تو لذت ببرم">(تجربه مقاربت فیزکی از طریق تصور).تکرار اعمال مازوخیستی در تناوب با خلسه درجایی که ماریا آلاچوکو زندگی شهوانی اش را میکرد،زیاد بودن مواجهات جنسی اش با مسیح که ماریا به او نامزد میگفت آنقدر تکرار میشد که روانشناسان او را نمونه ای واقعی از هیستریای دیوانگی جنسی نام می بردند.کلیسا با سوء استفاده ازساده لوحی وجهالت بساطی از"رسالت قلب مقدس" بر اساس اظهارات زنی که ازنیموفوبیا (میل شدید به آمیزش جنسی)عذاب میکشید بر پا کرد،کسی که خلسه های الهام گونه اش چیزی بیشترازحملات سرعی شخصی مبتلابه بیماری جمود فکری ناشی از سرکوب جنسی کلیسا نبود. مریم مقدس همچنان که برای دیگر اولیای مقدس اتفاق افتاده بود به ماریا هم ظاهر شد.
5- <باکره مقدس برمن ظاهر شد،نوازشم کرد و به من قول داد که از من محافظت کند>.این دخالت مریم درابطه عاشقانه عیسی مسیح واولیا مذهبی این طور توجیه شده است.که آنها به موافقت مریم مادر معشوقشان مسیح که با اواز طریق سری خلسه در ارتباط بودند احتیاج داشتند. روابط عاشقانه از آنرو که طبیعتی جنسی و گناه آلود دارد،گناه پیچیده ای که برای لذت بردن ازهم آغوشی مرتکب شده بودند وبرای رها شدن از آن نه تنها به موافقت مریم مادرمعشوق نیاز داشتند بلکه آن را هم دربیوگرافیشان برای عموم قید میکردند.
از آنجایی که بیوگرافیها،اعلام تصفیه وتزکیه نفسشان بود،آنها دراین بیوگرافی ها که نوعی اعتراف رها کننده از گناه هم بودند شورشهوتشان را با چنان جزییاتی باور نکردنی به تفصیل میگفتند،که این جزئیات کافی بود تا آنها را به مقاله نویسهای واقعی پورنوگرافی تبدیل کند.
سنت ماری در تجسمش،بعد از اینکه شوهرش مسیح را به داشتن سکسس با او تشویق کرد،از کلماتی استفاده می کند که هیچ ربطی به روحانیت ندارد(ای معشوق شایسته من کی همدیگر راملاقات کنیم).بیوگرافی سنت ماری به ما میگوید که چطور دچار هیستریای خلسه اش میشد،<در وجدروحانی ام فکر میکردم که بازوهای مردی در درون من است آنها را بیرون کشیدم تا بتوانم مردی را که خیلی زیاد لایقش بودم بغل کنم.
سنت جویون نوشته که مسیح من را به طرف سروستانی برد که اتاقک کوچکی درآنجا بود همراه با دو تختخواب،میگوید ازاوسوال کردم که آن تختخواب دیگری مال کیست جواب داد (یکی مال توهمسرمن، ودیگری مال مادرم) وبعد باز میگردد به لذت جنسی که درزمان خلسه چشیده است. مینویسد من مسیح را داشتم نه فقط از طریقی روحانی وتوسط فکربلکه اورا لمس کردم طوری که براستی میتوانستم مشارکت بدنش را حس کنم. وقتی او به حالت عادی باز میگردد،آنطورکه معتقد بود که بدنش مسئول گناهکاریش بود،شکنجه بیرحمانه وسبعانه ای را بر بدنش تحمیل کرد،میگوید برای پست کردن ورنجاندن بدنم کثیف ترین آب دهان ها را که در اطراف میدیدم با زبانم لیس زدم وکفشهایم را پراز قلوه سنگ کردم....دندانهایم را با این وصف که سالم بودند بیرورن کشیدم.
سنت رزای لیما به این خاطر که لذت جنسی را بدون گناه طی کند،پیش ازبه خلسه رفتن بدنش را،طوری که آدم را به لرزه می اندازد تنبیه میکند.در صورتی که اعتراف گیرنده هم به او گفته بود زیاده روی نکند،او برای مدت چهار روز پنجاه هزار ضربه شلاق به بدنش می زند.
این عبارات ذکر شده از اتوبیوگراقی زنانی بود که به بوسیله سرکوب جنسی تا آستانه دیوانگی کشیده شده اند.سرکوبی که کلیسا آنرا به تمونه ای ازآموزش اخلاق برگردانه وارونه کرده است،اما اینها درواقع مدرکی عیان وآشکاربرای اثبات جعلیت اخلاقیات مسیحی می باشد.
انسان همان طوری که به غذا نیازمند است به سکس هم محتاج است.ریاضت طولانی شده جنسی،مانند گرسنگی باعث اختلال مغزی میشود وموجب میشود که انسان مرتکب رفتارهای خطرناک برای خود و دیگران شود.انحرافات ونقص وفسادی که درجامعه یافت میشود،ناشی از تابو است،تابویی که مانع مسیر نرمال طبیعت می شود. زمانی که با طبیعت مقابله شود،دیر را زود موجب عکس العمل طبیعت به شیوهای خشنتراز سرکوب اعمال شده، می گردد.
در جامعه ای که سکس یک احتیاج فیزیکی تلقی میشود ومنبعی برای گناه وفساد نیست تمام انحرافات،تجاوز وقتل کاهش پیدا میکند ونهایتا محو میگردد،تجاوزوقتلی که اغلب مسببش"نفرت از زن است"که توسط مردمسئول دلتنگی وغم اندوهش شناخته شده است.(که بانی اش همان سرکوب است). سکس در جامعه ای عاری از تابو میتواند اتمسفری از آرامش وهارمونی را خلق کند اما درجهان محرومیت وناامیدی فقط منجر به نفرت وکینه وخصومت می گردد.
اعتقاد اینکه انکار لذت بردن از بدن لایق پاداش بعد از مرگ است، بسادگی چرندیات ومزخرفاتی است که کلیسا بوسیله جعل وتصوف اختراع کرده است.

هیچ نظری موجود نیست: