یکشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۹۰

برای دعا دختر نوجوانی که توسط مردم مرتجع سنگسار شد

درنهان قلبش خواست غنچه ای را شکوفه دهد
لای انبوهی از ارتجاع
... در مسجد خانگی اشان عاشق شد
عاشق غنچه ای دگر,
که میخواست غنچه اش را بابوسه ای شکوفه سازد

و
دعا قلبش شکوفه داد
کرکسهای ارتجاع از نهان قلبش به لرزه آمدن
لرزه ای به خاطر یک شکوفه
و
آفتاب شکوفها را دید

اما دعا میان کرکسها,میان سگهای خیس شده که بوی سرکه میدادن سلاخی شد
برگهای سرخش,
لب تازه گرم شده اش,
به خیابان ریخته شد

دعا سنگ باران شد,
دعا به خون غلتید
هزاران کرکس خیابان خونی شده را لبخند زدن
خون زنی تازه لب گرم شده

ساق پای دعا,ساق یک شکوفه میان بلوکها شکسته شد
اولین ساقه را برادرش شکست
دوباره دعا در چشم برادرش غلت خورد
هنگام پرپر شدن به یاد بچگی اش افتاد
به یاد آغوش برادرش
برادری که اولین کرکس خیابان بود
دعا از همان بچگی در خون خیابان غلتید
دعا سنگ باران شد
سنگساری اندوهبار

و
باد برگهای دعارا برد
به مزرعه ای که هزاران دعا در آن غلتیده بودن
مزرعه ای که پرچینش از درد زن بودن بود
مزرعه ی تاوان
مزرعه ی ناموس
مزرعه ی زن بودن
مزرعه ای در آغوشی خونالود
ولبهایش در خون پرچینی غلتید
پرچینی از خار
خار زن بودن در خیابان ارتجاع

برای دعا,دختری که به خاطر عاشق شدن در شهر باشقه نزدیک شهرموصل توسط مردم مرتجع سنگسار شد

(علی رسولی)

از فیسبوک حمایت از گلشیفته فراهانی https://www.facebook.com/support.golshifteh




ا

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ابله ها
این سنگسار نبود
وحشی گری بود
در ضمن سنگسار قانون خداست
گور بابای آخوند
اگه سنگسار نبود خواهر و مادر خودت هر جایی میرفتن که به قول خودت آزاد باشن و هر کاری دوست داشتن می کردند
دیوانه ها واسه آزادی و مبارزه با آخوندها حرفایی رو نزنید که به خدا و قانونش توهین بشه
من نه کاری به آخوند بی پدر مادر داشته و دارم فقط به خدا و دین اصیلش احترام میذارم