شنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۹۰

تحلیلی نقد آمیز ار جنبش سبز در آستانه 25 بهمن







دوستان عزیز با درود و ارزوی موفقیت عزیزان با هر باور و فکری که هستید به هرجناح و دسته و حزبی مخصوصا دوستانی که به جنبش سبز تعلق دارند لطفا بدون کینه و تیوری توطیه این نوشته را بخوانید و آن را نقد کنید و با هم همفکری کنیم هدف من از نوشتن این مطلب یجاد فرصتی برای بحث و تبادل نظر برای راه های درست و نتیجه بخش برای اعتراض در آستانه 25 بهمن است حتی اگر با نقد من موافق نیستی و مخالفی می توانیم بحث کنیم ما دشمن هم نیستیم اولین شرط رسیدن به آزادی قبول کردن مخالفین و نظرات مخالف است با تشکر

حدودا" 2 سال از پدید آمدن جنبش سبز در ماجراهای انتخابات 88 ( بخوانید انتصابات فرمایشی کجای این انتخابات است مگر گذاشتند سکولارها شرکت کنند مگر گذاشتند سلطنت طلبها و جمهوری خواه ها و کمونیست ها شرکت کنند و یا مگر در جمهوری اسلامی آزادی وجود دارد احزاب و مطبوعات آزاد وجود دارد که انتخابات برگزار کرد و در آن شرکت کرد؟ ) می گزرد و در این مدت اتفاقات و رویدادهای زیادی را شاهد بودیم و اکنون این امکان را داریم تا با دیدی بازتر به این جنبش بپردازیم و با تجربه ای 2ساله که از این جنبش و اوضاع سیاسی ایران و سیر تحولات تا کنونی جامعه تحلیلی واقعگرایانه تری ارایه دهیم .

2سال پیش جمهوری اسلامی در شرایط بحرانی و بر اساس نیازهای ضروری و در راستای حفظ کلیت نظام و تداوم سیاستهایش و فایق آمدن بر بحران هایی که درگیر آن بود که از مهمترین آنها عدم مشروعیت مساله اتمی بحران اقتصادی سیاست خارجی و تحریم های بین المللی و... بود با تاکتیک و ترفندهای جدیدی در شیوه تبلیغات کاندیداها برای کشاندن مردم به پای صتدوق های رای و آبرو خریدن برای نظام و مشروعیت دادن به آن نزد همگان و نیاز به نیرویی برای سرکوب جنبشهایی مانند جنبش دانشجویی جنبش کارگری جنبش زنان و جنبش ما هستیم که در آن زمان پاگرفته بودند و در جامعه به نیرو و خطری جدی برای رژیم تبدیل شده بودند و عمق اعتراضات موجود در جامعه که رژیم را به سمت سرنگونی ثوق میداد باید جاره ای می اندیشیدند با مناظره های تلویزیونی کنترل شده تنور انتخابات را گرم کردند ( کجای این مناظره ها دیدید به اعدام ها سنگسارها خفقان و سرکوب به سپاه پاسداران ولی فقیه و.. اشاره ای بشود و مناظره ها در قالبی معین و در حد رو کردن بخش کوچکی از فسادها و دروغهای جناحهای حکومتی باقی ماند که البته نقش خود را به خوبی ایفا کرد )

آزادی های محدودی در دوران انتخابات به جامعه داده شد و از خیلی چیزها چشم پوشی شد طرح امنیت اجتماعی و گشت ارشاد معلق شد با هم بودن و رقص دختر و پسرها با هم شعار دادن و متینگ های خیابانی ازاد شد و هیجان زیادی به جامعه تزریق شد و هر روزه از رسانه های بین المللی و خبرگزاری های بزرگ پوشش داده شد با کشیدن جوانان به خیابانها و ستادها که بعدا به خانه بردنشان معضل رژیم شد و با این روشها و ترفندهای دیگری مردم را به پای صندوق ها کشاندند البته تبلیغات خارج نشینان و اپوزوسیون هم بی تاثیر نبود یکبار دیگر اصلاح طلبان برای مردم به امیدی دوباره تبدیل شدند و در طی مدت کوتاهی اصلاح طلبان آزادیخواهان راستین ملت شدند و جان تازه ای به جسد اصلاحات دمیده شد و اینگونه بود که بسیاری از اپوزوسیون به مانند خرداد 76 دوباره به اصلاح طلبان پیوستند و بر هیزم این آتش افزودند که بعدها خود آنان را نیز سوزاند با برگزراری انتخابات و تقلب در این انتخابات ( البته کل مضحکه انتخابات در این رژیم تقلب و دروغی بیش نیست ) موج گسترده ای از اعتراضات در ایران و مخصوصا در شهرهای بزرگ شکل گرفت با رهبری اصلاحطلبان که همان مهره های رژیم در سال های قبل از حاکمیت رانده شده بودند و با شعار محوری رای من را پس بده و الله اکبر و یا حسین میر حسین ( نمی خواد تحلیل گر سی ان ان باشی تا بفهمی با این شعارهای ارتجاعی و رفرم خواهانه اتفاقی نمی افتد و قرار هم نبود بیفتد ) و با اعتراضات خیابانی آرام که آنهم اگر می توانستند نمی کردند چون خودشان قبلا مردم را به خیابانها کشانده بودند و به این راحتیها نمی شد آنان را از اعتراض خیابانی عقب راند وگرنه مردم را به همان الله اکبر شبانه و بستن دستبند سبزقانع می کردند جنگ داخلی بین جناحهای رژیم دوباره اوج گرفت این بار صف بندیها واضح تر شده بود و شمشیر را از رو بسته بودند و یکی باید این بار قربانی کلیت نظام می شد با گروگان گرفتن مردم در خیابانها و استفاده ابزاری از آنها اصلاح طلبان به خوبی توانستند بر این موج اعتراضات که ریشه در اعتراضات و نارضایتیهای واقعی و دهها ساله ی مردم داشت سوار شوند و به آن شکل دهند

در مدت زمان کوتاهی اکثریت اپوزوسیون متوهم به آنان پیوستند و دسته های اصلاح طلبان به اقسا نقاط جهان اعزام شدند و بلندگوهای عظیمی مانند بی بی سی صدای آمریکا سی ان ان و... در اختیار آنان قرار گرفت صدها سایت پرخرج راه اندازی شد کانالهای تلویزیونی و شبکه های گسترده و لابی های قوی در دنیا به وجود آمد و اعتراضات را در داخل و خارج به دست گرفتند کافی ست به آرشیو رسانه های یزرگ در این 2 ساله نگاهی بیندازید و یا در اینترنت جنبش سبز و موسوی را سرچ کنید بیش از 1 میلیون صفحه ای اینترنتی را خواهید یافت و به زبانهای دیگر هم جالب است سرچ کنید . با کمکهای مالی فراوان و تبلیغات میدیای غربی و رسانه هایی که در داخل داشتند به قدرت بلا منازع تبدیل شدند و با استفاده از شبکه های وسیعی که از زمان اصلاحات خاتمی در ایران درست کرده بودند و توانستند آن را در خارج کشور نیز همانند سازی کنند و به کمک اپوزسیون رهبری را در دست گرفتند و با تبلیغات مبارزات بدون خشونت و گذار آرام به دمکراسی به پیش رفتند ( البته به عقب رفتند دوران طلایی و دهه 60 ) تظاهراتهای 3 میلیونی راه انداختند و بر دهان مردم چسب زدند (خفه کردند )

و سکوت را به بهترین راه مبارزه تبدیل کردند و ساعتها و روزها و ماهها درباره معجزه سکوت و بستن دستبند سبز و عرض خیابان را گس کردن بی هدف نوشتند و گفتند و اراجیف بافتند و به خورد مردم دادند هرکس شعار میداد یا می خواست به نمادهای حکومتی حمله کند سریعا انگ جاسوس و عمله دیکتاتور می خورد و می گفتند می خواهد مبارزات بدون خشونت را به خشونت بکشد و تردش می کردند آخوندهای فسیل شده و مرتجع شدند آزادی خواه و قاتلان دیروز شدند ناجیان امروز و شکنجه گران دیروز شدند مبارزان خستگی ناپذیر امروز و حتی رفسنجانی شد چهره شجاع و نترس و مردمی!!! و با این کارها از ضربه زدن به کل نظام توسط مردم خشمگین جلوگیری کردند و صدها جوان را به کشتن دادند و هزاران نفر را به زندانهای مخوف و شکنجه گاه ها انداختند و هزاران نفر را مجبور به ترک ایران کردند جنبشهای اعتراضی موجود در جامعه را خفه کردند و یا به زیر پرچم خود کشیدند و خواب دوران طلایی ( دوران کشتار بیش از 100هزار آزادی خواه و جنگ و فقر و فلاکت و اختناق ) رژیم و جمهوری اسلامی سبز را دیدند و بیانیه پشت بیانیه بر این تاکید کردند و هرکس با آنان مخالفت کرد را با نیروی عظیمی که پیدا کردند به حاشیه راندند و بایکوت کردند حتی در تظاهراتهای خارج کشور شعار دادن و پرچم آوردن را هم ممنوع کردند و خنده دارتر با رادیو اسراییل یا به قول خودشان رژیم صهیونیستی و رسانه های صهیونیستی هم مصاحبه نمی کردند.

اما سوال مهم اینجا آن است که این جنبش سبز چه می خواهد و چه خواهد شد؟

اصلی ترین هدف این جنبش ماندن رژیم حذف جناح راست و رفرم نظام بوده و هست که این هدف مشترک غرب جناح اصلاح طلب و اپوزوسیون پرو غرب است که دستیابی به این هدف تقریبا غیر ممکن است چون جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته نشان داده است که رژیمی دیکتاتور و به شدت سرکوبگر و خشن است که نماینده اقلیتی جنایتکار و مفت خور ( که این آقایان اصلاح طلب از همین اقلیت دیروزی هستند ) و حکومتی فاشیستی مذهبی ست که قابل رفرم نیست و تجربه 8 ساله ی دوران اصلاحات خاتمی این را به خوبی نشان داد که هر صدای مخالفی حتی از جانب یاران دیروز نظام در نطفه خفه خواهد شد و اصلاحات خوابی بیش نیست امروز پس از گذشت 2 سال از عمر جنبش سبز در شرایطی که دیکتاتوریهای منطقه به وسیله قهر انقلابی مردم در زمان کوتاهی به زیر کشیده می شوند و موج این اعتراضات و انقلابات تمام خاورمیانه را در بر گرفته جنبش سبز با زیرکانه ترین شیوه خطر این اعتراضات را از ایران دور کرده و با شعار سکوت سیزده بدر بریم دستبند سبز ببندیم و با اعتراضات بی جواب و بی تاثیر نظام را بیمه کرد جنبش سبز که از درون نظام و جناح از حکومت رانده شده شکل گرفته نمی تواند و نمی خواهد جمهوری اسلامی برود چون در این صورت خود آنان نیز در فردای ایران جایی نخواهند داشت و به زباله دان تاریخ خواهند پیوست پس تلاش خواهند کرد اعتراضات مردم را در حد اصلاحات و اعتراضاتی جناحی و خنثی برای فشار بر جناح راست رژیم برای گرفتن امتیاز نگه دارند که تا کنون به خوبی توانسته اند این کار را بکنند هر چند این اعتراضات روز به روز رادیکالتر شده است و شعارهای آن حتی سران جنبش سبز را به ترس انداخته و کل نظام را به چالش کشانده است اما باز رهبری و هژمونی این جنبش در دست این اصلاح طلبان است و تمام توان خود را بر این گذاشته اند جمهوری اسلامی را برای سالیان درازی حفظ کنند ( البته ذکر این نکته ضروری است که جنبش سبز سیری افولی را در این 2ساله طی کرده و نا امیدی و سرخوردگی زیادی را بر جامعه تحمیل کرده است)

این جواب اما سوالی تاریخی به همراه دارد:

چه باید کرد ؟؟؟

به این سوال در نوشته های بعدیم در حد توان خواهم پرداخت اما نظر شما چیست ؟؟؟

جنبش سبز به کجا می رود و آینده را چگونه پیش بینی می کنید ؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست: